Saturday, June 18, 2005

از ماست كه بر ماست

امروز ساعت 5/6 صبح كه سايت بازتاب رو باز كردم وقتي اسم احمدي نژاد رو اون بالا ديدم دلم ريخت، اومدم پايين، پايين، پايين، باز هم پايين تر، معين نفر پنجم بود. باورم نمي شد اين يه فاجعه بود براي يه لحظه اشك نااميدي و درد ناداني عوامانه تو چشمام جمع شد. با اينكه خودم يكي از اون كساني بودم كه خيلي معتقد به شركت در انتخابات نبودم ولي به هيچ وجه انتظار چنين نتيجه اي رو هم نداشتم. راي آوردن رفسنجاني قابل پيش بيني بود ولي احمدي نژاد... آخه چه كساني و با چه انگيزه اي اين آدم رو به عنوان برجسته ترين شخصيت و نماينده سياسي اين سرزمين بخت برگشته انتخاب كرده اند؟؟؟؟!!! با چه تفكري؟ چه ديدي؟ چه انتظاري؟ چه...؟ واي كه دلم مي خواد فرياد بزنم. تازه مي فهمم كه چقدر اشتباه فكر ميكردم كه چقدر نمي تونستم امروز رو بخونم كه چقدر... واي كه علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد و متاسفانه... 4 سااال... ببين به كجا رسيديم كه آرزو مي كنيم رفسنجاني انتخاب بشه. واي از ما. واي بر ما. حالا دوباره همه بدبختي ها از نو شروع مي شه حتي بدتر از قبل. خيلي بدتر از قبل اگه اين برادر بسيجي بشه رئيس جمهور 4 سال آينده ما. ديگه حرفي برا گفتن نمونده فقط مي تونم بگم متاسفم. متا سف.

اين جريان حداقل براي من يكي درس عبرتي بود كه هرگز فراموشش نمي كنم.

پ.ن: ديشب حدود ساعت 8 بود كه اين پرگلك خانوم ما من رو قانع كرد كه بايد در انتخابات شركت كرد و....... خلاصه در كمال ناباوري از اون سر شهر اومد دنبالم يقه ام رو چسبيد كه اينجانب رو ببره يك فروند راي به جناب دكتر معين بدم. خلاصه به همت ايشون تو شناسنامه ما هم مهري خورد و... هر چند بي تاثير و بي فايده ولي پرگلك جان مرسي به خاطر زحمتي كه كشيدي وگرنه الان بيش از اينها شرمنده وجدانم و خاك زير پام بودم.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home