Saturday, December 03, 2005

دل درد

نمي دونم اونايي كه نه خدايي دارند نه سيگار مي كشند نه مشروب مي خورند و نه از ساير مسكن ها استفاده مي كنند چه جوري زندگي مي كنند؟
همه شون با هم نمي تونن آرومم كنند.
فكر مي كردم از دلم بيرونش كردم ولي مثل اينكه فقط از سرم بيرونش كرده بودم.

فقط منتظرم فردا براي آخرين بار ببينمش. مي خوام يه يادگاري بهش بدم. مي خوام به عنوان آخرين يادگار فردا چنان سيلي محكمي به صورت عزيزش بزنم كه يه عمر دردش رو و در نتيجه دست منو رو صورتش احساس كنه.

مرا به هيچ بدادي و من هنوز بر آنم / كه از وجود تو مويي به عالمي نفروشم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home