Monday, February 28, 2005

باز هم مرگ

امسال براي فاميل ما سال خوبي نبود. همون فروردينش تو ايام عيد بوديم كه زن عموم فوت كرد و حالا كه داريم هفته هاي آخر سال رو مي گذرونيم چهارمين مرگ رو در سال 83 متحمل شديم. شوهر عمه ام. مردي فوق العاده شوخ كه اگه جايي حضور داشت شما نمي تونستيد مانع خنديدن بشيد. آدم حاضر جوابي كه هر موضوعي رو از زاويه اي خنده دار مي ديد و شما رو هم وادار به خنديدن مي كرد. آدم فكر مي كنه اين جور آدما هيچ وقت نمي ميرن. باورش برام سخته. اميدوارم روحش شاد باشه.
4 مرگ توي يك سال همه هم توي رنج سني 60، 65 سال و همه شون هم در اثر سكته. اوليش تو فروردين آخريش تو اسفند. اميدوارم سال 84 سال بهتري باشه.
و باز هم:
عجب رسميه، رسم زمونه، قصه ي برگ و باد خزونه
مي رن آدما، از اونا فقط، خاطره هاشون، به جا مي مونه

0 Comments:

Post a Comment

<< Home